دیـــــــگر
استــفــاده نمی کنــم
از میــم مالکــیـــت !!!
شـــب بـخـیــــــر
عـزیــزش
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
گمرک چت در گوگل سرچ بشه ****گمرک چت در گوگل سرچ بشه | 0 | 173 | g-tarh |
بازدیدکننده عزیز تو گوگل سرچ کن گمرک چت اولین لینک کلیک کن | 0 | 68 | g-tarh |
کاربر عزیز تو گوگل سرچ کن گمرک چت اولین لینک کلیک کن | 0 | 81 | g-tarh |
گمرک چت را در گوگل سرچ کنید و وارد شوید | 0 | 64 | g-tarh |
آشپزی کاربران ققنوس چت خیلی جالب و زیبا | 0 | 173 | g-tarh |
قالب چت روم | 0 | 184 | g-tarh |
کدهای زیبایی وبلاگ | 0 | 110 | g-tarh |
قالب وبلاگ | 0 | 98 | g-tarh |
متن سنگین و تنهایی | 0 | 105 | g-tarh |
در مورد چت روم ها و لاین و وایبر و واتس آپ و تویتر و تلگرام و ... | 0 | 110 | g-tarh |
فتوشاپ و طراحی درجات چت روم | 0 | 125 | g-tarh |
طراحی چت روم رایگان | 0 | 140 | g-tarh |
دیـــــــگر
استــفــاده نمی کنــم
از میــم مالکــیـــت !!!
شـــب بـخـیــــــر
عـزیــزش
یادت میاد گفتی : دوست دارم؟
سرمو پایین انداختمو و گفتم : نظر لطفته
سرم رو بالا اوردی و تو چشمام نگاه کردی و گفتی :
نظر لطفم نیست ، نظر دلمه
تکرار اون نگاه نافذ و اون جمله که هیچ وقت برام تکراری نمیشه
باعث شد که دل منم صاحب نظر بشه
و منو مجبور کنه که بهت بگم : منم دوست دارم!!
مگه نگفته بودی دوست دارم ... ؟
مگه دوست نداشتم ... ؟
پس چرا حالا ، تنها رفیق تنهاییم یاد توست ... ؟
یکی از ما دو تا دروغ میگفت ...
ولی هنوز همونقدر برام عزیز هستی
که نمیتونم تهمت این دروغگویی رو به تو بزنم
باشه ...
من دروغ می گفتم ...
دروغی به بزرگی تمام بی تو ماندن هایم
من دوست نداشتم ... من عاشقت بودم ...
به سلامتی اونی که آرزو بود نفس بود …
آرامش بود …
رویا بود …
ولــــی خاطره شد …
بغض شد …
درد شد …
کابوس شد
سلاممممممم حتما بخونید
مشت بکمرم خورد برگشتم دیدم نیوشا داره می خنده
بعدش منم باخنده گفتم که چی بشه
بقیه در ادامه مطلب
دلم گرفت:
وقتی میدیدم یکی جای من نشسته
احساس بدی داشتم...
دوست داشتم سرمو بزارم و آروم از
اونجا بیام بیرون،اما نمیشد...
نگاهش بم اجازه نمیداد،خودمو،احساسمو
اون جور که هست نشون بدم.
مجبور بودم مثل خودش خوشحال باشم
بخندم و باشادی باهاش بحرفم.
هر وقت نگام تو نگاش گره میخورد
به گذشته بر میگشتم و افسوس میخوردم
کاش برا چند لحظه به عقب برمیگشتیم
تا برای یک بار هم که شده از احساس
دوست داشتن میگفتم و تو آغوشش
احساس خوشبخت ترین آدم روی زمین و
حس میکردم.تو نمیدونستی که هروقت
کنارت بودم احساس امنیت میکردم...
کاش یک بار من وبه زوربغل میکردی
که الان انقدر حسرت آغوشتو نخورم...
تعداد صفحات : 5